

عصر خلافت حضرت علی (ع) بود آن حضرت در مسجد کوفه بالای منبر سخن می گفت و جمعیت بسیاری پای
منبر او سخنانش را گوش می کردند ناگهان دیده شد اژدهایی از طرف یکی از درهای مسجد وارد شد مردم جلو
رفتند و خواستند او را بکشند. امیر مومنان (ع) شخص را به سوی آنها فرستاد که به آنها بگوید دست نگه دارند و
او را نکشند آن اژدها سینه کشان حرکت کرد تا پای منبر آمد و برخاست و روی دمش ایستاد و به امیر مومنان
سلام کرد.حضرت اشاره کرد : بنشین تا خطبه تمام گردد. پس از پایان خطبه علی (ع) به آن اژدها توجه کرد و
فرمود : تو کیستی؟ او گفت : من عمرو بن عثمان هستم پدرم نماینده ی شما در میان جنیان از دنیا رفت و به من
سفارش کرد تا به خدمت شما برسم و دستور شما را به دست آورم اینکه نزد شما برای گرفتن آمده ام تا چه
دستور فرمایی ؟ امام علی فرمود : تو را به تقوا و پرهیزگاری دعوت می کنم و سفارش می کنم که بازگردی و در
میان جنیان به جای پدرت باشی و تو را به عنوان نماینده ی خودم در میان آنها منصوب می کنم. عمرو رفت و طبق
وظیفه ی خود جنیان حکومت کرد.
بازدید دیروز : 392
کل بازدید : 564747
کل یاداشته ها : 1051