

به سند صحیح از مقداد بن اسود کندی روایت شده که روزی در خدمت حضرت علی (ع)
بودم که آن بزرگوار به من فرمود : برو و شمشیرم را بیاور! وقتی شمشیر را به حضرت دادم
آن را روی زانوی خود نهاد واز زمین بلند شد و به سوی آسمان رفت تا جای که از چشمانم
ناپدید شد هنگامی که نزدیک ظهر شد امیرالمومنین _ آن حاکم زمین و آسمان _ را دیدم که
به پایین می آمد تا اینکه به زمین رسید در حالی که از شمشیرش خون می چکید! عرض کردم
ای مولا کجا بودی؟ حضرت فرمود : در ملا اعلی میان دو طایفه خصومت بود. میان آنان رفتم و
خصومتشان را برطرف کردم عرض کردم : ای ولی الله مگر امر ملا اعلی با شماست؟ آن مقرب
درگاه رب ودود فرمود : ای مقداد ! من حجت خدا بر مخلوقات در آسمانها و زمین هستم و در
آسمانها هیچ فرشته ای قدم از قدم بر نمی دارد مگر به اذن من. سپس فرمود : ساکنان
آسمانها فرشتگان هستند و ساکنان هوا طایفه یی از جنیان که پرواز می کنند و ساکنان
روی زمین ادمیان و ساکنان زیر زمین سرکشان شیاطین هستند.چون دو طایفه ی جن در
طبقات هوا دشمنی داشتند من به فرمان خداوند حاضر شدم و میان آنان صلح برقرار کردم.
بازدید دیروز : 392
کل بازدید : 564779
کل یاداشته ها : 1051