

زمانی که «نرگس» از تلویزیون هر شب پخش میشد، دو نفر بیشترین سکانسها را در زمان تصویربرداری داشتند. اولی حسن پورشیرازی (محمود شوکت) بود و دومی عاطفه نوری (نسرین)…
بینندههای تلویزیونی پیش از این مجموعه، «عاطفه نوری» را در مجموعه «دوران سرکشی» در نقش یک نفر فراری دیده بودند، یک دختر سرکش که سعی میکند از واقعیت خود را فراری دهد، اما او در «نرگس» نقش دختری را ایفا کرد که با نوع عملکرد خودش خیلی را متحول کرد، با ندانمکاریهای بچهگانه دو خانواده را متحول کرد، بهروز را آنگونه پیر کرد، شوکت را به خاک سیاه نشاند، احسان را روانه زندان کرد، مادرش را دق داد، او واقعا چه گونه آدمی بود، عاطفه نوری در دنیای واقعی دختری مهربان است و به مانند اسمش انسانی با عاطفه است، گزیدهای از گفتههای او را بخوانید:
• در تیر ماه سال 1363 در محل تهرانپارس تهران به دنیا آمدم، هنوز هم به همراه خانوادهام در همان جا زندگی می کنم.
• دیپلم تئاتر دارم، امسال در دو رشته قبول شدم، اما به احتمال فروان رشته سینما را در دانشگاه سوره انتخاب میکنم.
• یکبار در رشته عکاسی هم قبول شدم، البته این را استاد آنجا به من گفت، به همین خاطر دفترچه کنکور نگرفتم، بعد از اعلام پذیرفته شدگان و مشخص شد قبول نشدم، یکسال از زندگی عقب افتادم، دعا کن این بار از مصاحبه در رشته سینما رد نشوم!
• در تمام دوران تحصیل شاگرد اول بودم، فکر نمیکنم، نمره زیر 18 آورده باشم، چنین چیزی در خانواده معنی ندارد، نه در دوران تحصیل من و نه در بین خواهر و برادرانم.
• بیرون از مدرسه گل کوچیک بازی میکردم! کتابهایی که پدرم برایم میخرید را میفروختم… اما از 9 سالگی دیگر گل کوچیک بازی کردن را کنار گذاشتم.
• یکبار پدر برایم یک تراش رومیزی خرید، من بردم مردسه و به همه نشان دادم، بچهها صف کشیده بودند، تا من مدادهایشان را بتراشم، آن روز کلی پول به دست آورده بودم.
• بازیهای تیم ملی و جام جهانی را میبینم، ایران و استرالیا را قشنگ یادم است، 13 ساله بودم، کلی جایزه بردم، چون با پدر و مادرم سر صعود ایران شرط بسته بودم.
• آن روز 8 آذر 76، رادیو برده بودم مدرسه و نصف بازی را با بچهها گوش کردیم، باقی آن هم در راه خانه بودم و آخرش را هم از تلویزیون دیدم…
• طرفدار ایتالیا، مدل بازی آنها را دوست دارم، پاسکاریهای خوب و برنامهریزی شدهای دارند، الکی شوت نمیزنند، منسجم فوتبال بازی میکنند.
• بازیکنان ما در خارج از ایران خوب بازی میکنند و افتخار آفرینی میکنند، اما تیم ملی نمیتواند در جهان افتخار آفرین شود تا ما آن پرچم سه رنگ قشنگ را بالاتر از همه تیمها ببینم.
• بازی استقلال و پرسپولیس، فقط یک بازی است، نه بیشتر!
• قشنگترین حرفی که درباره بازیام شنیدم در جشنواره سیما و پس از پخش دوران سرکش بود، یکی از داوران گفت: تو بازی شگفتانگیز را به تلویزیون برگرداندی و تمام داوران از بازی تو شگفتزده بودند، هر چند آن زمان من جایزهای نگرفتم، اما همان یک جملهای که شنیدم یعنی نتیجه دادن تلاشم، فکر کنم، همین یک جمله کافی است که بگویم من نقشهای چند وجهی را دوست دارم.
• بازیگری برای من فرصت تجربه لحظهها و اتفاقاتی است که در زندگی روزمره پیش نمیآید و اگر پیش بیاید، باید برایش بهایی بپردازی فصل ازدواج کردن، مادر شدن، زندان رفتن و… یک موضوع در این قرن بیست و یکم جالب است.
• ورود من بر عرصه بازیگری با یک اتفاق همراه شد، در هنرستان سوره، تئاتر میخواندم و فقط به نوشتن فکر میکردم، دستیارهای کمال تبریزی برای گرفتن تست به سوره آمدند، من و چند نفر از دوستانم فقط برای اینکه ببینم تست دادن چگونه است و چه طوری انجام میشود رفتیم جلو… این طوری شد که من قبول شدم و در دوران سرکشی بازی کردم.
• درحال حاضر جدیترین دغدغه من نوشتن و ساختن است، بازیگری برایم تجربه حساب میآید، دوست دارم جدیتر به نوشتن بیندیشم، مقاله، فیلمنامه و حتی شعر باید ببینم در کدام بهتر میتوانم عمل کنم.
• در کودکی همه شغلهای دنیا را دوست داشتم، یک مدت معلم، پرستار، کالباسفروش و… اما آن شغلی که برایم جدیتر بود همین حرفه فیلم به حساب میآمد البته جادوی تصویر، نه صرفا بازیگری…
• پول در نمیآورم، خدا بابام را نگه دارد، اما میتوانم زبان درس بدهم وقتی ترجمه کنم این تنها هنر من است.
• از هیچکس در زندگی متنفر نمیشوم، اما آدمی میتواند منفور باشد که دانسته و از روی آگاهی کامل مرتکب خطا شود. ما آدمها با همه بزرگ شدنمان برای کائنات خیلی کوچکیم، هیچ گاه نمیشود دید مطلق و کاملی به اعمال انسانها داشت، بیشتر کارهای بد به نظر من اشتباهات کوچک و بزرگ محسوب میشدند.
• قبلترها از مرگ میترسیدم، اما یک بار رفتم و در یک قبر خالی خوابیدم تا ترسم زیاد شود. وسطهای فیلمبرداری نرگس در لوکیشن لویزان بودم، آن نزدیکها یک قبرستان بود، یک قبر آماده خالی هم آنجا وجود داشت، من رفتم و داخل آن خوابیدم و منظره قشنگی بود…
• عاشق این هستم که کار طنز را تجربه کنم، خیلی دوست دارم، این یک تجربه جدید برایم خواهد بود… و چیزی که مرا ناراحت میکند، طلب داشتن است، وقتی از تو وقت مصاحبه میگیرند، انگار طلب خود را گرفتهاند، ببخشید خانم نوری چه وقتی طلب ما را میدهی؟!
• به نظرت با چاپ عکس من در مطبوعات چه اتفاقی برایم میافتاد، اگر هدف دیده شدن باشد، آیا بیش از 60 قسمت پخش از تلویزیون کافی نبوده است.
• خیلی دوست دارم نقشی بازی کنم که از لحاظ فکری یا جسمی ناتوان و عقبافتاده است.
• نسرین شخصیت منفی نبود، یک آدم واقعی بود، ما کمتر در عرصه سینما و تلویزیون آدمهای واقعی میبینم، یکی از من پرسید دروغ میگویی گفتم آره؛ چرا بگویم نه؟ من هم آدمم، کسی دروغ نمیگوید؟ نسرین آدم بلند پروزای است که برای رسیدن به خواستههایش تلاش میکند، از خودش مایه میگذارد و با آینده خودش بازی میکند، چرا باید بگویم شخصیت منفی، نه روناک دوران سرکشی و نه نسرین نرگس اصلا منفی نبودند، اینها واقعیات آدمهایی است که در جامعهما وجود دارند.


نام خانوادگی اصلی: حیایی
سمت (در بخش های): بازیگران،موسیقی،
......................................
تاریخ تولد: 1349
محل تولد: تهران
ملیت: ایران
......................................
مدرک تحصیلی: فارغ التحصیل کامپیوتر
بیوگرافی
فارغ التحصیل کامپیوتر.
همسر نیلوفر خوش خلق (بازیگر).
شروع فعالیت سینمایی با بازی در فیلم "دو همسر" (اصغر هاشمی) در سال 1370.
- در دوران تحصیل به فعالیت در تئاتر پرداخت و پس از گرفتن دیپلم، ضمن خدمت سربازی در مرکز هنرهای نمایشی عقیدتی - سیاسی نیروی هوایی فعالیتش را آغاز کرد. در سال 1370 بازیگر یک تئاتر کودکان به کارگردانی ثریا قاسمی بود. در پانزدهمین جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت جایزه بازیگر نقش دوم برای فیلم براده های خورشید شد.
- خیلی زمان برد تا بتواند به عنوان بازیگر نقش اول در فیلمهای سینمایی بازی کند. در اولین نقش آفرینی اش به عنوان بازیگر نقش اول در فیلم "سیب سرخ حوا" (1378) چندان موفق نبود.
- او در فیلم های سیروس الوند توانست خوش بدرخشد. در فیلمهای "هتل کارتن"، "دست های آلوده" و بخصوص در فیلم "مزاحم" که متاسفانه بازی زیبای امین حیایی با شخصیت پردازی ضعیف از دست رفت.
- او در سال 1381، رکورددار بود. شش فیلم با بازی او در سال 1381 در سینماهای تهران به روی پرده رفت: مزاحم، مانی و ندا، مونس، اثیری، رز زرد، بوی بهشت
- بازیهای متفاوت او در سال 1382: "عروس خوش قدم" و "دختر ایرونی" و در سال 1383 با فیلمهای "کما" و "مهمان مامان" نام او را به عنوان یک بازیگر توانا سر زبانها انداخت تا جایی که او به عنوان یکی از دو بازیگر برگزیده سال برای بازی در فیلم "دختر ایرونی" از جشن سالیانه ماهنامه دنیای تصویر تندیس حافظ دریافت کرد.
بازی کم نقص و تحسین برانگیز او در فیلم "زن زیادی" در جشنواره بیست و سوم فیلم فجر همچنان نشان از سیر صعودی او در زمینه بازیگری دارد


هر چه که میخواهید در رابطه با مهدی سلوکی بدانی
مهدی سلوکی در 14 خردادماه سال 1361 در اصفهان به دنیا آمد، پدرش افسر نیروی هوایی ارتش و اصالتا تهرانی است، زمانی که مهدی به دنیا آمد، سرهنگ سلوکی مامور به خدمت در پایگاه هشتم شکاری نیروی هوایی در اصفهان بود و به همین دلیل شناسنامهاش را در اصفهان گرفتند پس از پایان ماموریت پدر به همراه خانواده به تهران بازگشت و در محله نارمک تهران سکنی گزید.
مادر او اصالتا اراکی است، فرزند اول خانواده محمد در سوم اسفندماه سال 1358 به دنیا آمد، او مجری شبکه تهران است. خانواده سلوکیها اصیل و متعصب و مذهبیاند. پدر و مادر هر دو تحصیلکرده و اهل فرهنگ و هنر بودند.
دوران کودکی مهدی مثل بقیه پسر بچهها، به شیطنت گذشت، در مجتمع مسکونی پایگاه هشتم شکاری مهدی اغلب اوقات با همراهی برادرش مشغول بازیهای کودکانه بود.
مهرماه سال 1367، مهدی به کلاس اول رفت، از آنجا که محمد در کلاس پنجم همان دبستان درس میخواند، دیگر بچههای مدرسه حریف شیطنتهای او نمیشدند. مهدی بسیار باهوش و با استعداد و پرحافظه بود، اما به خاطر همان شیطنتها فرصت کمتری برای درس خواندن میگذاشت و همیشه شب امتحان برای نمره زحمت میکشید! برادرش هم به او کمک میکرد و این روال در دوران راهنمایی هم ادامه داشت تا اینکه وارد دبیرستان شد. مهدی هنرستان و رشته گرافیک را برگزید در حالی که در کودکی خود و خانوادهاش آرزوی مهندسی، خلبانی و پزشکی داشتند. او در هنرستان مالک اشتر تهران، درس خواند و در همین مقطع هم بود که جذب کار هنری و تلویزیونی شد تا آنقدر سرش شلوغ شود که
دیگر زیاد به درسها نرسد. البته مسیر آیندهاش را هم انتخاب کرده بود و گرافیک دیگر به کارش نمیآمد. او سال 79 دیپلم گرافیکش را گرفت و دیگر تمام وقت روی کار هنری و حرفهای زوم کرد و انرژی گذاشت.
پس از پایان دوران خدمت سربازی و در شرایطی که چند مجموعه بازی کرد و چند برنامه را به عنوان مجری در کارنامه داشت، احساس کرد که در دانشگاه باید شرکت کند، به همین دلیل برای کنکور خواند و در رشته بازیگری دانشگاه آزاد اراک قبول شد، منتهی حجم بالای کار و کمبود وقت اجازه داد، او تا لیسانس پیش برود. گفتنی است مهدی سلوکی نقاشی چیرهدست است.
درباره او میگویند: همیشه معلمها و ناظمها از دستش شاکی بودند و هر روز یک جای بدنش درد میکرد تا اجازه بگیرد و به منزل برود! دیگر همه دستش را خوانده بودند، اما مهدی آنقدر طبیعی نقش بازی میکرد که اصلا جرقه بازیگر شدنش هم توسط یکی از معلمان زده شد و روزی به او گفت: تو بهتر است بروی هنرپیشه شوی!
مهدی از کودکی نقاش قابلی بود تا جایی که نزدیکانش وقتی میخواستند در هنر برای او آیندهای تصور کنند، او را در جایگاه یک نقاش حرفهای و مشهور میدیدند. عشق به نقاشی باعث شد او پس از دوره راهنمایی قید دبیرستان و
خلبانی و پزشکی را زده و وارد هنرستان گرافیک شود. زمانی که ماجرای بازیگر شدنش پیش آمد، هنوز نقاشی هنر اول مهدی بود و تا قبل از پخش مجموعه نرگس مهدی نیز در تمام مصاحبههایش رسما میگفت که بازیگری نه شغل اول اوست و نه عشق و هنر اول و همیشه تاکید داشت که نقاشی را ترجیح میدهد اما امروز دیگر چنین نیست. مهدی حتی تجربه برگزاری نمایشگاه نقاشی را هم با یکی از دوستانش دارد؛ چندی پیش نمایشگاهی به نام «سحرآمیز» برگزار شد. مهدی در میان سایر هنرها به خطاطی هم مسلط است اصلا خط خوش در خانواده سلوکیها ارثی است و پدر و برادرش هم بسیار خوش خط هستند.
رانندگی پشت فرمان اتومبیل به همان اندازه که برای مهدی جذابیت تفریحی دارد، برای خانواده و دوستدارانش نگرانکننده است چون او عاشق سرعت بوده و حتی در زندگی خصوصی هم معمولا با سرعت تصمیم گرفته و عمل میکند! البته مهدی راننده ماهر و باتجربهای است، اما به دلیل همین سرعت به طور متوسط هرماه تصادفی میکند و هرگز کسی اتومبیل او را سالم ندیده! (اولین ماشین او رنوی سفید بود، بعد پراید خرید و حالا 206 سبز دارد)…
او عاشق پرسپولیس و رئال مادرید است، از بازی برزیل هم خوشش میآید، بهترین بازیکن فعلی ایران را علی کریمی و جهان را رونالدینیو میداند. او بهترین فوتبالیستهای تاریخ ایران و جهان را، احمدرضا عابدزاده و مارادونا میداند… بهترین دوست ورزشیاش «علی انصاریان» است. بهترین شهر ایران را شیراز و بهترین مقصد برای سفر را شمال میداند… بهترین رنگ از نظر او قرمز است.


تاریخ تولد 25 نوامبر1978
محل تولد: تهران
رنگ مو : سیاه
رنگ چشم: قهوه ای
محل زندگی: وودلند هیلزلوس انجلس
ملقب:کامی
حیوان مورد علاقه: ببر چینی
هومن برادر کوچیک ترشه که 24 سال داره یه خواهر داره که از اونا
کوچیکتره که حدود 20 سال داره خود کامران هم 27 سالشه و
پدر و مادری که به انها عشق می ورزه
زبان: فارسی . ا نگلیسی . فرانسوی . و تا حدودی ترکی
خواندن به زبان های: فارسی . انگلیسی . اسپانیایی . عربی .
ترکی . فرانسوی
ورزش های مورد علاقه: هاکی . فوتبال . بسکتبال
اوقات فراغت به چه کارهایی می پردازه: نواختن پیانو. ساختن
موزیک . رقص . ورزش
و مقداری از وقتش رو می زاره که با برادرش هومن به سینما بره
کارهای مورد علاقه: خوانندگی . بازیگری در صحنه های نمایش
.
کاری که از اون نفرت داره: هر چی که به نفسش ضرر برسونه
.
کسانی که رو در روی هم وامیستن رو دوست نداره
نام:هومن جعفری
تاریخ تولد1980/11/23
مکان تولد : تهران
ملقب به هامی هومی
محل زندگی:وودلند هیلتز کالیفر نیا
خواهر بزرگتر او کتی نام دارد و برادر بزرگترش هم کامران و یک
پدر
مادر دوست داشتنی که خیلی انها را دوست دارد
سر گرمی های هومن: نواختن پیانو . هر روز به مدت چند ساعت
پپیانو تمرن می کند او می گوید که پیانو یک عامل اصلی در ساختن
موزیک می باشد و برای ایفای نقش او بسیار مهم است
ورزش های مورد علاقه : فوتبال _ هاکی_بسکت بال_ کشتی و
بیشتر وقت ها هم با برادرش کامرن به ورزش می پردازند در ضمن
طرفدار تیم پرسپولیس هستند
کارهای مورد علاقه: خوانندگی_بازیگری در صحنه های نمایش
کاری که از ان نفرت دارد: رنجاندن دیگران
ماشین:بی ام و مشکی
هنر پیشه های مورد علاقه: ال پاچینو_ روبرت دنیرو _ رابین ولیامز
_ زتا جونز
برنامه ی مرد علافه: برنامه های کمدی و طنز
خواننده ی مورد علاقه: مایکل جکسون _ الیکا کیس _ مانی موره
_ و هر خواننده ای که موزیک کلاسیک داشته باشه
اهنگ مورد علاقه از گروه بلک کتس_ نرو _ لیلی _ای یار
هومن و کامران تمام موفقیت ها یشان را مدیون مادر و پدرشان
هستند
رقص مود علاقه: رقص و موزیک غربی که مخصوص مایکل
جکسون است
دختر مورد علاقه ی هومن: دختری که شاد باشد و همیشه لبخند
بر لبانش باشد و همچنین درستکار و نازنین باشه برای او خیلی
مهم است که دیگران در باره ی دختر مورد علاقه اش چی میگن و
خودش در باره ی زندگیش تصمیم می گیرد
به حرف برادر بزرگش خیلی توجه می کند


جدیدترین و بهترین کدهای قرن برای ساخت وب
آشنائی با فن آوری های AJAX و Atlas به منظور پیاده سازی برنامه های ...
کد های جدید فعال سازی آنتی ویروس و اینترنت سکیوریتی کاسپراسکی ...
جدیدترین و بهترین کدهای قرن برای ساخت وب
آشنایی با کدهای امنیتی سیم کارت -
دانلود کلیپ موبایل تم برنامه بازی های کامپیوتری وقالب های ...
جدیدترین و بهترین کدهای قرن برای ساخت وب
کدهای جدید جدید برای زیبا سازی وب
بهترین های وب : کدهای زیبا سازی وبلاگ
کد های جاوا اسکریپت برای وبلاگ
وب سایت شرکت مهندسی کامپیوترهای کامیران - طرق دریافت کلمه رمز و کد ...




کـیــهــان کـامپـیــو تــر - دنیای شکلک های ماوس برای سایت یا ...
مشاهده مبحث - شکلک های موس برای وبلاگ
وب لوگو کد جاوا و..... وب خود را بیاراید - برنامه نویسی کامپیوتر ...
ترفند - دنیای شکلک های ماوس برای سایت یا وبلاگ شما
نوع دیگر برای دنباله دار کردن موس ( دانلود )
جاوا جوان-قبول سفارش ساخت انواع مهرهای ژلاتینی-بنرهای ...
کد های جاوا اسکریپت | پایگاه آموزشی خبری آی تی گل نرگس
20کد زیبا برای نشانگر موس در وبلاگ شما
شکلک های جدید برای استفاده در فرومهای مختلف
دانلود درایور : ماوس A4Tech X6-90D - P30Pedia
کدهای موس برای وبلاگ - تالار گفتمان تاکفا TalkFa


نگوییم " وب " بگوییم : جایانه یا تار
نگوییم " وب مستر " بگوییم : صاحب تار یا تارزن
نگوییم " ایمیل " بگوییم : نامه برقی
نگوییم " ایمیل آدرس " بگوییم : نشاننامه برقی
نگوییم " چت " بگوییم : زر
نگوییم " چت روم " بگوییم : زرستان با زرگاه
نگوییم " مانیتور " بگوییم : نمایانه
نگوییم " کی بورد " بگوییم : دکمه گاه
نگوییم " اسکنر " بگوییم : عکس برگردان
نگوییم " پرینتر " بگوییم : چاپانه یا چاپگر
نگوییم " ماوس " بگوییم : موش
نگوییم " دیسک " بگوییم : گردالی
نگوییم " سی دی (کامپکت دیسک) " بگوییم : کامل گردانه یا کاف گاف
نگوییم " دیسکت " بگوییم : گردکی
نگوییم " هارد دیسک " بگوییم : سخت گردالی
نگوییم " نوت بوک " بگوییم : رایانه رو
نگوییم " لینک " بگوییم : چسبانک
نگوییم " مایکروسافت " بگوییم : کوچک نرم یا نرم بچه
نگوییم " اکانت " بگوییم : برات
نگوییم " ماوس پد " بگوییم : خرش گاه
نگوییم " فوتوشاپ " بگوییم : عکاسخانه
نگوییم " اینترنت " بگوییم : جهان شبکه
نگوییم " اینترانت " بگوییم : درون شبکه
نگوییم " اینترنت اکسپلورر " بگوییم : جهانگرد شبکه
نگوییم " وب براوزر " بگوییم : تاریاب
نگوییم " کرسر " بگوییم : ریزینه
نگوییم " بیل گیتس " بگوییم : حساب دروازه
نگوییم " هات میل " بگوییم : داغنامه


سالگرد ازدواج
1) زن: عزیزم امید وارم همیشه عاشق بمانیم وشمع زندگیمان نورانی باشد.
2) مرد: عزیزم کی نوبت کیک می شه؟
روز زن
1)زن: عزیزم مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی یک بوس کافیه
2)مرد: خوشحالم تو رو انتخاب کردم آشپزی تو عالیه عزیزم (شام چی داریم؟)
روز مرد
1) زن: وای عزیزم اصلا قابلتو نداره کاش می تونستم هدیه بهتری بگیرم.
2) مرد: حالا اشکال نداره عزیزم، سال دیگه جبران می کنی (چه بوی غذایی میاد)
40 روز بعد از تولد بچه
1) زن: وای مامانی بازم گرسنه هستی؟ (عزیزم شیر خشک بچه رو ندیدی؟)
2)مرد: با دهان پر(نه عزیزم ندیدم، راستی عزیزم شیر خشک چقدر خوشمزه است؟)
40 سال بعد
1)زن: عزیزم شمع زندگیمون داره بی فروغ میشه ما پیر شدیم
2)مرد: یعنی دیگه کیک نخوریم ؟
2 ثانیه قبل از مرگ
1) زن: عزیزم همیشه دوستت داشتم
2) مرد: گشنمه
وصیت نامه
1) زن: کاش مجال بیشتری بود تا درمیان عزیزانم می بودم و نثارشان می کردم تمام زندگی ام را!!
2) مرد: شب هفتم قرمه سبزی بدید!
اون دنیا
1)زن : خطاب به فرشته ی مسئول: خواهش می کنم ما را از هم جدا نکنید، نه... نه... عزیزم... خدایا به خاطر من...
(و سر انجام موافقت می شه مرد از جهنم بره بهشت)
2)مرد: خطاب به دربان جهنم: حالا توی بهشت شام چی میدن


کارگاه آموزشی:
زیبایی در 24 ساعت
یا
«چگونه در 24 ساعت آنجلینا جولی شویم؟»
«زیبایی یک امر نسبی است.» این اولین نکته ای است که باید در این کارگاه به خاطر بسپارید. این جمله به این معناست که زیباترین موجود روی زمین برای یک شامپانزهی آفریقایی بینی درازِ مادر همانا دخترش است یعنی همان شامپانزهی آفریقایی بینی دراز دختر. به همین سادگی می توان نسبی بودن زیبایی را اثبات کرد پس وقتی در مقابل آینه قرار گرفتید و در آینه یکی از همان موجودات را دیدید اصلا نترسید و نگران نباشید، حتما کسی هست که شما را زیباترین دختر روی زمین بداند.
ملزومات مهم برای زیبا شدن:
1- یک دختر با اعتماد به نفس کامل (هر چند که همه بگویند او چهره غیر قابل تحملی دارد)
2- انواع و اقسام لوازم آرایشی (مدلش رابطه مستقیمی با جیب جنابعالی دارد)
3- یک پسر با دید مثبت که همیشه نیمه پر لیوان را می بیند.
4- کمی تا قسمتی پول.
فاز اول(فاز تلقینی):
در این فاز ما به شما آموزش می دهیم که چگونه خودتان را باور کنید تا دیگران شما را باور داشته باشند. پنجاه درصد زیبایی به اعتماد به نفس آدم بستگی دارد. پس شروع می کنیم:
1- شما زیباترین دختر روی زمین هستید فقط باید دنبال کسی باشید که این را تایید کند حتی شده یک نفر هم باشد خوب است مثلا مادرتان، شوهرتان و یا حتی شده همان پسری که نیمه پر لیوان را می بیند.
2- این حرف هایی را که می گویند مهم سیرت است نه صورت را کلا بیرون بریزید. به دختر همسایه تان نگاه کنید که دیگر با ترشی لیته نمی توان تمایزش داد.
3- اگر فکر می کنید تحصیلات می تواند شما را در زیبا شدن کمک کند، درست فکر کرده اید. ولی رشته هایی را که انتخاب می کنید از این قسم باشند: جراح پلاستیک، متخصص پوست، مربی ایروبیک، معلم حرکات موزون از هر فرهنگی لری، کردی، ترکی، عربی، فارسی و .... دیگر رشته ها هیچ کمکی به زیبایی شما نخواهند کرد الکی وقتتان را تلف نکنید. دختر همسایه یادتان باشد.
4- زیبا شدن یک مسابقه است. هر جایی که وارد این مسابقه شوید ضرر نخواهید کرد. فقط سزیع تر بجنبید.
5- اگر فکر می کنید مادرتان زیباتر از شماست، کمی به پدرتان قُر بزنید. همه تقصیرها به گردن اوست که ژن خود را بی خود و بی جهت قاطی شما کرده است. البته مادرتان هم بی تقصیر نیست که از ترس به همان خواستگار اول بله گفته است.
6- میزان زیبایی شما در ازدواج شما قطعا نقش دارد. درست است که عشق آدم را کور می کند ولی قطعا هیچ پسری را دیوانه نمی کند، که بخواهد شما را بگیرد.
7- همیشه دنبال شوهری باشید که چشم و گوشش بسته باشد و شما را زیباترین دختر روی زمین بداند. بعد از ازدواج او را در خانه حبس کنید. نگذارید فیلم ببیند، مخصوصا این دی وی دی های قاچاقی را. ماهواره را کلا جمع کرده و به نیروی انتظامی هم کمک کنید. از دسترسی شوهرتان به اینترنت شدیدا جلوگیری کنید. اگر نشد فقط بگویید به سایت های خبری مجاز می تواند سری بزند.
فاز دوم(فاز عملی):
اکنون شما از هر جهت آمادگی روحی و ذهنی و حتی پیشگیرانه ای را برای زیبا شدن و زیبا دیده شدن دارید. حال وارد فاز عملی می شویم. اکنون شما بصورت فیزیکی هم زیباتر خواهید شد.
1- باید در ابتدای کار برای خودتان الگویی را که به نظرتان زیباست انتخاب کنید. ما بازیگران هالیوودی را پیشنهاد می کنیم و یا مدل های اروپایی را. البته بهتر است قبلا با یک پسر هوشیار مشورت کنید تا نکند یک بازیگر سیاه پوست مرد را به اشتباه انتخاب کنید.
2- با عکس الگویی که انتخاب کرده اید به نزدیک ترین و مطمئن ترین جراح بینی مراجعه کنید. یادتان باشد حاضرید هر چقدر که شد خرج کنید تا دیگر بینی تان در افق دیدتان نباشد.
3- برای تقلیل وزن ورزش بهترین راه حل است. ورزشی که با روحیه خانم ها بخورد. خواهش می کنیم ورزش هایی مانند کشتی کج، جودو، بوکس، وزنه برداری، راگبی را از ذهنتان بیرون کنید. مطمئن باشید ورزش هایی مانند شطرنج، بیلیارد، بولینگ، تیراندازی با سلاح بادی هیچ تاثیری بر کاهش وزنتان نخواهد داشت.
4- اگر حس ورزش را ندارید، رژیم بگیرید. صبحانه اندازه یک بن انگشت نان بخورید. ناهار هوا بخورید و شام یک پر کاهو. مطمئن باشید بعد از سه ماه اگر تنگ سینه بهشت زهرا نبودید حتما یک گام دیگر به الگویتان نزدیک تر شده اید.
5- اگر حال و حوصله رژیم را هم ندارید، هیچ اشکالی ندارد، مگر دکترها مرده اند؟ پس دستگاه لیپوساکشن برای چه اختراع شده است؟ می توانید بدهید تمام آن صد کیلو اضافه وزن را پمپ کنند. فقط مواظب باشید دل و روده تان را هم نریزند بیرون، بالاخره شاید معده و اینها لازمتان شد. تازه می توانید از چربی هایتان برای واکس کفش هایتان استفاده کنید. به این می گویند خودکفایی.
6- نقاط مورد توجه خانم ها برای آقایان نقاطی مانند بینی، ابروان، چشم ها، اینجا، اونجا، اون یکی جا و غیره است. همه را به تیغ جراحان بسپارید.
فاز سوم(فاز نتیجه گیری):
اگر بعد از این مراحل به خانه رفتید و به جای اینکه نامتان را صدا کنند به شما بگویند جنیفر یا آنجلیا و یا کاترین تعجب نکنید و الا که پیشنهاد می کنیم دنبال یک شوهر نابینایی بگردید که حتی آن نصفه دیگر لیوان را هم نبیند و اگر باز نشد بهتر است به دختر همسایه تان ملحق شوید.
نظر یادتون نره
بازدید دیروز : 22
کل بازدید : 565779
کل یاداشته ها : 1051